Where is it?
امروز دوباره این جمله را ناخودآگاه گفتم. همچنین هنوز هم گاهی می گویم:
come get some
تنهایی و خودآگاهی من، درست مثل بازی Duke Nukem 3D شده است. البته این مدت بهبودهایی داشته ام. من در سال 76 خیلی این و وارکرافت را بازی کردم. یادش بخیر، با علی فتح الهی بودیم. و من کلاس ها را نمی رفتم و به اواخر ترم که رسید، در صبح امتحان مدار الکتریکی(؟) به وضوح می خواستم یازیم را (شب هدر رفته را) Load کنم و برگردم به دیشب و ایندفعه درس بخواهم. نتیجه: تداوم زمان را هم یاد گرفته ایم . (به زبان ایشون، عادت کرده ایم)
جدا دنیایی به غایت واقعی و هراسناک بود و واقعا می شد در آن حضور داشت. من گنده از بعضی جاهاش می ترسیدم. اصوات این بازی، مهم ترین و بیادماندنی ترین مشخصه این شاهکار بود. لذت های آن را explicit و گوشزد و یازگو می کرد. یعنی ذهنیتی بود که عینیت ماجراهای بازی را ساپرت می کرد.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home