Friday, March 25, 2005

آدم وقتی ناراحته، با خودش میگه کاشکی یکی از بالا بیاد و آرومش کنه: تحلیلش کنه، خوشحالش کنه، بهش امید بده. درست مثل کودکی ها مون، که وقتی زیر گریه می زدیم یک نفر از روی زمین ما رو برمی داشت، و بعدش ناگهان اوضاع خوب می شد! الان اما چنین کسی فقط در ذهن ما هست.

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

یه بچه توی ذهنش داره که نمی ذاره بزرگ بشه

7:32 PM  
Anonymous Anonymous said...

بچه هه نمی ذاره او بزرگ بشه یا او نمی ذاره بچه هه بزرگ بشه؟

سوال بی معنی است چون هر دو یکی هستند

7:37 PM  
Blogger Sohail S. said...

بیروز فیلم Big رو دیدم. تام هنکس، یک آدم با رفتار بچه گانه اما خلاق است که در یک شرکت اسباب بازی سازی مشغول و باعث موفقیتش میشه و نیز در یک ماجرای *** گرفتار می شه. آخرش مجبور میشه خداحافظی کنه (آخ قلبم) :( چرا؟
رمز ماجرا این بود که او یک بچه 13 ساله بود که آرزو کرده بود شکل بزرگا بشه - و برآورده شده بود. یک بچه 13 ساله توی ظاهر یک آدم بیست و چند ساله.
وای چه موقع عجیبی این فیلم رو دیدم!

آره من بچه ام :(

یا اون نمیذاره بچه بزرگ شه؟! هوووم!

11:11 PM  
Anonymous Anonymous said...

روح من کمسال است روح من گاهی از شوق سرفه اش می گیرد روح من بیکار است درز آجرها را قطرات باران را می شمارد روح من گاهی مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد
این ها رو من نگفتم سهراب گفته !!!! اونم بچه بود هیچ چیزی رو هم به خاطر بچه بودن از دست نداد ( تازه راستش و بخوای خیلی هم کیف داره !!)در ضمن من یه انونیمس دیگه ام ! اینم از سر بچگی

3:20 PM  

Post a Comment

<< Home